کار دل از آرزوی دوست به جانست


کار دل از آرزوی دوست به جانست

کار دل از آرزوی دوست به جانست


تا چه شود عاقبت که کار در آنست

تا چه شود عاقبت که کار در آنست
تا چه شود عاقبت که کار در آنست
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
کرد ز جان و جهان ملول به جورم
با همه بیداد و جور جان جهانست
با همه بیداد و جور جان جهانست
با همه بیداد و جور جان جهانست
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
عشوه دهد چون جهان و عمر ستاند
در غم او عشوه سود و عمر زیانست
در غم او عشوه سود و عمر زیانست
در غم او عشوه سود و عمر زیانست
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را
عشق چو رنگی دهد سرشک کسی را
روی سوی من کند که رسم فلانست
روی سوی من کند که رسم فلانست
روی سوی من کند که رسم فلانست
بلعجبی می کند که راز نگهدار
بلعجبی می کند که راز نگهدار
بلعجبی می کند که راز نگهدار
روی به خون تر چه روز راز نهانست
روی به خون تر چه روز راز نهانست
روی به خون تر چه روز راز نهانست
خصم همی گویدم که عاشق زاری
خصم همی گویدم که عاشق زاری
خصم همی گویدم که عاشق زاری
خیره چه لعب الخجل کنم که چنانست
خیره چه لعب الخجل کنم که چنانست
خیره چه لعب الخجل کنم که چنانست
عاشقی ای انوری دروغ چگویی
عاشقی ای انوری دروغ چگویی
عاشقی ای انوری دروغ چگویی
راز دلت در سخن چو روز عیانست
راز دلت در سخن چو روز عیانست
راز دلت در سخن چو روز عیانست